تفسیر غزل شماره 464 حافظ
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 وقت را غنیمت دان آن قدر که بتْوانی کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد پند عاشقان بشنو وز در طرب باز آی پیش زاهد از رندی دم…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 وقت را غنیمت دان آن قدر که بتْوانی کامبخشیِ گردون عمر در عوض دارد پند عاشقان بشنو وز در طرب باز آی پیش زاهد از رندی دم…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 8 9 مقامِ امن و مِیِ بیغَش و رَفیقِ شَفیق جهان و کارِ جهان جمله هیچ در هیچ است دریغ و درد که تا این زمان ندانستم به مَأمَنی رو و فرصت شِمُر…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 8 9 دوش پنهان گفت با من کاردانی تیزهوش گفت آسان گیر بر خود کارها کز رویِ طبع وان گَهَم دَر داد جامی کز فروغش بر فلک گوش کن پند ای پسر وز بهرِ دنیا غم…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست هر گَه که دل به عشق دهی، خوش دمی بود فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان ما را به منعِ عقل مترسان و می بیار…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 آن سیهچرده که شیرینیِ عالم با اوست گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی خال شیرین که بران عارض گندم گون است دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران روی خوب است و کمالِ هنر…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 کُنون که بر کفِ گُل جامِ بادهٔ صاف است بخواه دفترِ اشعار و راهِ صحرا گیر بِبُر ز خَلق و ز عَنقا قیاسِ کار بگیر فقیهِ مدرسه دی مست بود و فَتوی داد…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 8 آن شبِ قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رسد کشته چاه زنخدان توام کز هر طرف شهسوارِ من که مه آیینه دارِ روی اوست…
مشاهده نوشته1 2 3 4 5 6 7 اَلَا یَا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأساً وَ ناوِلْها بهبوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید بهمِی سجاده رنگین کن گَرت پیرِ مُغان گوید مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم…
مشاهده نوشته