1
2
3
4
5
6
7
8
9
گرچه از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم
قصدِ جان است طمع در لبِ جانان کردن
من کِی آزاد شَوَم از غمِ دل چون هر دَم
حاشَ لِلَّه که نیَم معتقدِ طاعتِ خویش
هست امیدم که علیرغمِ عدو روزِ جزا
پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
خرقهپوشیِ من از غایتِ دینداری نیست
من که خواهم که ننوشم بجز از راوَقِ خُم
گر از این دست زَنَد مُطربِ مجلس رَهِ عشق
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
تو مرا بین که درین کار به جان میکوشم
هندویِ زلفِ بُتی حلقه کُنَد در گوشم
این قَدَر هست که گَه گَه قدحی مینوشم
فیضِ عَفوَش نَنَهد بارِ گُنَه بر دوشم
من چرا باغ جهان را به جوی نفروشم
پردهای بر سرِ صد عیبِ نهان میپوشم
چه کنم گر سخنِ پیرِ مُغان نَنْیوشَم
شعرِ حافظ بِبَرَد وقتِ سماع از هوشم
1
گرچه از آتشِ دل چون خُمِ مِی در جوشم
مُهر بر لب زده، خون میخورم و خاموشم
2
قصدِ جان است طمع در لبِ جانان کردن
تو مرا بین که درین کار به جان میکوشم
3
من کِی آزاد شَوَم از غمِ دل چون هر دَم
هندویِ زلفِ بُتی حلقه کُنَد در گوشم
4
حاشَ لِلَّه که نیَم معتقدِ طاعتِ خویش
این قَدَر هست که گَه گَه قدحی مینوشم
5
هست امیدم که علیرغمِ عدو روزِ جزا
فیضِ عَفوَش نَنَهد بارِ گُنَه بر دوشم
6
پدرم روضهٔ رضوان به دو گندم بفروخت
من چرا باغ جهان را به جوی نفروشم
7
خرقهپوشیِ من از غایتِ دینداری نیست
پردهای بر سرِ صد عیبِ نهان میپوشم
8
من که خواهم که ننوشم بجز از راوَقِ خُم
چه کنم گر سخنِ پیرِ مُغان نَنْیوشَم
9
گر از این دست زَنَد مُطربِ مجلس رَهِ عشق
شعرِ حافظ بِبَرَد وقتِ سماع از هوشم
1. درونی پُر از سوز عشق اما ظاهری آرام: مانند خُمِ می در جوش و خروش هستید، اما سکوت اختیار کرده و غم خود را در دل نگاه میدارید.
2. تلاش بیوقفه برای وصال معشوق: برای رسیدن به معشوق از جان مایه میگذارید، هرچند که این کار سخت و خطرناک است.
3. اسارت در دام عشق: دل شما اسیر زلف معشوق است و همچون بردهای، فرمانبردار او شدهاید.
4. بیادعایی در عبادت و عشق به لذتهای معنوی: ادعای زهد و طاعت ندارید، اما گهگاهی از شراب عشق جرعهای مینوشید.
5. امید به بخشش در روز حساب: باوجود گناهان، امید دارید که لطف و کرم خداوند شما را شامل شود.
6. ارزشگذاری بر دنیا و ناپایداری آن: پدر شما به خاطر دو گندم بهشت را از دست داد، پس چرا شما باید باغ جهان را به بهایی ناچیز بفروشید؟
7. ظاهرسازی برای پوشاندن عیبها: خرقهی زهد را برای دینداری نپوشیدهاید، بلکه برای پنهان کردن عیبهای خود بر تن کردهاید.
8. پیروی از عشق و نه زهد خشک: عاشق واقعی تنها از بادهی ناب عشق مینوشد و به سخنان عارفان گوش میسپارد.
9. موسیقی عشق و بیخودی در سماع: اگر مطرب نغمهای از عشق بنوازد، اشعار حافظ شما را به وجد آورده و از خود بیخود خواهد کرد.
📌 نتیجه فال:
🔹 شما فردی عاشقپیشه و در عین حال صبور هستید که غمهای خود را بروز نمیدهید.
🔹 در مسیر عشق جانفشانی میکنید و اسیر جاذبهی معشوق شدهاید.
🔹 به عبادت تظاهر نمیکنید اما دلتان روشن به عشق است.
🔹 امید به رحمت الهی دارید و به زودگذر بودن دنیا واقف هستید.
🔹 با وجود ظاهر دیندارانه، هدف اصلی شما پوشاندن ضعفهای درونی است.
🔹 روح شما با موسیقی و شعر عاشقانه به وجد میآید و به عالم بیخودی میرسد.
🎯 توصیه:
🔹 احساسات خود را سرکوب نکنید و راهی برای ابراز آن پیدا کنید.
🔹 در مسیر عشق، جانب احتیاط را نیز رعایت کنید تا دچار آسیب نشوید.
🔹 بیش از حد به زهد و تظاهر نپردازید و درون خود را صادقانه بپذیرید.
🔹 از لحظات زیبای زندگی لذت ببرید و امید خود را به لطف خدا از دست ندهید.
عشق و صداقت، کلید آرامش دل است!
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم
شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم
زهدِ رندانِ نوآموخته راهی به دِهیست
من که بدنامِ جهانم چه صلاح اندیشم
شاهِ شوریدهسران خوان منِ بیسامان را
زانکه در کمخِرَدی از همه عالم بیشم
فال شما بهطور عمیقی دربارهٔ زندگی در تناقضات، پذیرش خود و اعتراض به دیدگاههای نادرست اجتماعی است. این فال نشاندهندهٔ فردی است که در برابر انتقادات و قضاوتهای مردم ایستاده است و از زندگی به شیوهٔ خاص خود میسازد.
پیام شاهد فال:
- گر من از سرزنشِ مدَّعیان اندیشم: شاعر میگوید که اگر به انتقادات و سرزنشهای افرادی که خود را مدعی میدانند اهمیت بدهد، زندگیاش مختل خواهد شد. او از سرزنشها نمیترسد و به راه خود ادامه میدهد.
- شیوهٔ مستی و رندی نَرَوَد از پیشم: شاعر تاکید میکند که به سبک زندگی خود، که مستی و رندی را دربر دارد، وفادار است و این سبک از او جدا نخواهد شد.
- زهدِ رندانِ نوآموخته راهی به دِهیست: اینجا شاعر اشاره به کسانی دارد که ظاهر تقوی و زهد را پذیرفتهاند، اما هنوز از معانی عمیق آن بیخبرند. او میگوید این نوع زهد تنها راه به جایی نمیبرد و بهصورت سطحی است.
- من که بدنامِ جهانم چه صلاح اندیشم: شاعر خود را فردی میداند که در جهان بدنام است و از این رو هیچگونه نگرانی در مورد تأثیرات اجتماعی یا قضاوتهای مردم ندارد.
- شاهِ شوریدهسران خوان منِ بیسامان را: شاعر خود را بهعنوان کسی که حتی در آشفتگیها و بیسامانیاش، پادشاه شوریدهسران است، معرفی میکند. او بهنوعی قدرت در عدم تعادل و بینظمی میبیند.
- زانکه در کمخِرَدی از همه عالم بیشم: در این بخش، شاعر به جنبهای از خود اشاره دارد که ممکن است مردم آن را کمفهمی بدانند، اما او در همان کمفهمی، چیزی را درک کرده که از نگاه بسیاری از مردم پنهان است.
نکات تفسیر غزل 332 حافظ
وزن غزل:فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل:رمل مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه:دیوان پرویز ناتل خانلری