1
2
3
4
5
6
7
دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
یارب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
با این همه هر آن که نه خواری کشید ازو
ساقی بیار باده و با مدّعی بگوی
هر راهرو که ره به حریمِ درش نبرد
حافظ بِبَر تو گویِ سعادت که مدّعی
بشکست عهد، و از غمِ ما هیچ غم نداشت
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت
حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت
هر جا که رفت، هیچ کَسَش محترم نداشت
انکارِ ما مَکُن که چنین جامجم نداشت
مسکین بُرید وادی و ره در حرم نداشت
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
1
دیدی که یار، جز سَرِ جور و ستم نداشت
بشکست عهد، و از غمِ ما هیچ غم نداشت
2
یارب مگیرش ار چه دلِ چون کبوترم
افکند و کُشت و عزتِ صیدِ حرم نداشت
3
بر من جفا ز بختِ من آمد وگرنه یار
حاشا که رسمِ لطف و طریقِ کَرَم نداشت
4
با این همه هر آن که نه خواری کشید ازو
هر جا که رفت، هیچ کَسَش محترم نداشت
5
ساقی بیار باده و با مدّعی بگوی
انکارِ ما مَکُن که چنین جامجم نداشت
6
هر راهرو که ره به حریمِ درش نبرد
مسکین بُرید وادی و ره در حرم نداشت
7
حافظ بِبَر تو گویِ سعادت که مدّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت
۱. بیوفایی معشوق: حافظ از بیوفایی یار سخن میگوید که جز ظلم و ستم چیزی برای عاشق نداشت. او عهدشکنی کرد و هیچ اهمیتی به غم و درد عاشق نداد.
۲. شکایت از بیعدالتی در عشق: او با خدا راز و نیاز میکند و از یار خود گله دارد که بیرحمانه عاشق را شکست و حتی مانند صیدی که در حرم امن پناه برده، اما شکار شده، بیپناه ماند.
۳. سرنوشت تلخ عاشق: حافظ معتقد است که این بیوفایی از سوی بخت بد او بوده، نه از سرشت معشوق. زیرا اگر بخت با او یار بود، یار نیز مهربانی و کرم نشان میداد.
۴. بیاحترامی یار به همه: او بیان میکند که معشوق نهتنها به او، بلکه به هیچکس وفادار نبوده و هرکس که به دنبال او رفت، در نهایت به خفت و خواری دچار شد.
۵. بادهنوشی برای فراموشی غم: حافظ به ساقی میگوید که شراب بیاورد و به مخالفانش بگوید که انکار عشق او بیمعنی است، زیرا حقیقت عشق چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت.
۶. درِ وصال فقط برای برگزیدگان باز است: او اشاره میکند که هرکسی شایستگی رسیدن به معشوق را ندارد. کسانی که راهی به درگاه معشوق نیافتند، به بیراهه رفتند و از سعادت حقیقی محروم ماندند.
۷. پیروزی بر رقبا: در پایان، حافظ به خود امید میدهد که او پیروز خواهد شد، زیرا رقیبانش نه هنری دارند و نه از حقیقت عشق آگاهند.
📌 نتیجه فال:
🔹 با بیوفایی و بیتوجهی یک نفر روبهرو شدهاید.
🔹 شاید فکر میکنید که این بیمهری از سرشت او نیست، بلکه از بدشانسی شماست.
🔹 گاهی باید از عشقهای بیسرانجام دست کشید و به دنبال آرامش بود.
🔹 سعادت واقعی نصیب کسانی میشود که حقیقت را درک میکنند، نه مدعیان بیهنر.
🎯 توصیه:
🔸 اگر از بیوفایی کسی رنج میبرید، خود را سرزنش نکنید، بلکه بپذیرید که سرنوشت چنین بوده است.
🔸 به دنبال آرامش باشید و اجازه ندهید که اندوه شما را تسخیر کند.
🔸 به خود ایمان داشته باشید، زیرا کسانی که شما را تحقیر میکنند، ارزش رقابت ندارند.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل
دُر و یاقوت به نوکِ مژهات باید سُفت
در این ابیات، شاعر مکالمهای نمادین میان مرغ چمن و گل نوخاسته را بیان میکند. مرغ به گل تازهشکفته هشدار میدهد که ناز و غرور کم کند، زیرا در این باغ بسیاری مانند او روییده و پژمردهاند. این سخن نشاندهندهی ناپایداری زیبایی و جایگزینی مداوم افراد در چرخهی زندگی است. در پاسخ، گل با لبخند میگوید که حقیقت را میپذیرد، اما عاشق هیچگاه با معشوق خود سخن سخت و تلخ نمیگوید، اشارهای به جایگاه والا و بیرقیب معشوق در عشق.
در بیت سوم، شاعر بیان میکند که اگر کسی آرزوی نوشیدن شراب سرخ و درخشان عشق را دارد، باید سختیهای فراوان را تحمل کند، مانند دوختن مروارید و یاقوت به نوک مژه، که استعاره از اشکها و رنجهای عاشقانه است.
پیام شاهد فال:
- غرور و ناز در این دنیا پایدار نیست، پس فروتنی و درک موقعیت خود مهم است.
- عاشق واقعی، سختیها و ناملایمات را با صبر و عشق تحمل میکند و از معشوق شکایت نمیکند.
- برای دستیابی به اهداف و خواستههای بزرگ، باید رنج و زحمت زیادی را به جان خرید.
🔮 نتیجه شاهد فال: این فال نشان میدهد که اگر در مسیری هستی که نیاز به صبر، سختی و تحمل دارد، باید فروتنی پیشه کنی و در برابر مشکلات پایداری نشان دهی. موفقیت و عشق راستین بدون تلاش و گذر از سختیها به دست نمیآید.
نکات تفسیر غزل 80 حافظ
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری
مقدمه
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
غزل شماره ۷۹ حافظ :
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
غزل شماره ۸۱ حافظ :
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت