1
2
3
4
5
6
7
8
9
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
چندان گریستیم که هر کس که بر گذشت
دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او
سرها چو گوی در سر کوی تو باختیم
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد
هیچ است آن دهان که نبینیم ازو نشان
عمریست تا ز زلفِ تو بوئی شنیدهام
دارم عجب زنقش خیالش که چون نرفت
حافظ بد است حالِ پریشانِ تو، ولی
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست؟
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست
واقف نشد کسی که چه گوی است و این چه کوست
با زلف دلکَش تو که را روی گفت و گوست
موییست آن میان و ندانم که آن چه موست
زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست
از دیدهام که دَم بهدَمش کار شُست و شوست
بر بوی زلف دوست پریشانیت نکوست
1
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
2
چندان گریستیم که هر کس که بر گذشت
در اشک ما چو دید روان گفت کاین چه جوست؟
3
دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او
گرچه پریوش است ولیکن فرشته خوست
4
سرها چو گوی در سر کوی تو باختیم
واقف نشد کسی که چه گوی است و این چه کوست
5
بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد
با زلف دلکَش تو که را روی گفت و گوست
6
هیچ است آن دهان که نبینیم ازو نشان
موییست آن میان و ندانم که آن چه موست
7
عمریست تا ز زلفِ تو بوئی شنیدهام
زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست
8
دارم عجب زنقش خیالش که چون نرفت
از دیدهام که دَم بهدَمش کار شُست و شوست
9
حافظ بد است حالِ پریشانِ تو، ولی
بر بوی زلف دوست پریشانیت نکوست
۱. امید به لطف معشوق: شاعر به عفو و بخشش معشوق (خداوند یا محبوب زمینی) امیدوار است، هرچند که خطایی مرتکب شده است.
۲. اشک و درد فراق: آنقدر گریه کرده که هر کس عبور کند، گمان میکند چشمهای روان است.
۳. مهربانی معشوق: اگرچه معشوق مانند پری زیباست، اما فرشتهخوست و از خطای عاشق در میگذرد.
۴. بازی سرنوشت در راه عشق: عاشقان جان خود را در راه معشوق مانند گوی بازی تقدیم کردهاند، اما کسی از رمز و راز این کوی باخبر نیست.
۵. اسارت دل در زلف معشوق: دلِ عاشق بیاختیار در دام زلف معشوق گرفتار شده است، بدون اینکه نیازی به گفتوگو باشد.
۶. توصیف زیبایی معشوق: دهان معشوق به قدری کوچک است که نمیتوان اثری از آن دید، و کمر او نازکتر از مویی است.
۷. خاطرهای ماندگار از معشوق: بوی زلف معشوق چنان در جان شاعر نشسته که حتی پس از سالها، همچنان در مشام دلش باقی مانده است.
۸. تصویر همیشگی معشوق در ذهن شاعر: با وجود گذر زمان و اشکهای فراوان، نقش معشوق از خاطر شاعر پاک نشده است.
۹. زیبایی پریشانی در عشق: اگرچه حال شاعر آشفته است، اما این پریشانی در راه عشق ارزشمند و دوستداشتنی است.
📌 نتیجه فال:
🔹 شما مرتکب اشتباهی شدهاید، اما امید به بخشش و اصلاح آن دارید.
🔹 دل شما درگیر عشقی عمیق است که حتی گذر زمان نتوانسته آن را کمرنگ کند.
🔹 غم و اندوهی که دارید، نتیجه عشق و دلدادگی است، اما این پریشانی در عشق نیکو و ارزشمند است.
🔹 معشوق شما، چه الهی باشد و چه انسانی، مهربان و بخشنده است، پس نگران نباشید.
🎯 توصیه:
🔸 اگر از کسی دلخور هستید یا گناهی مرتکب شدهاید، برای جبران آن پیشقدم شوید.
🔸 صبور باشید، زیرا عشق واقعی با سختیها همراه است، اما نتیجهاش شیرین خواهد بود.
🔸 به احساسات درونی خود اعتماد کنید و در مسیر عشق پایدار بمانید.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
آن سیهچرده که شیرینیِ عالم با اوست
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرّم با اوست
گرچه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست
خال شیرین که بران عارض گندم گون است
سِرِّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست
این غزل توصیفی از زیبایی، جذابیت و قدرت محبوب است. معشوقی که شاعر از او سخن میگوید، نهتنها از نظر ظاهری زیبا و دلرباست، بلکه دارای نفوذ و قدرتی است که دیگران را مسحور خود میکند. در بیت دوم، او را به سلیمان نبی تشبیه میکند که پادشاهی جهان با داشتن خاتم سلیمانی در دست او بود، و این نشان از بزرگی و تأثیرگذاری محبوب دارد. در بیت سوم، خالِ سیاه محبوب را به دانهای تشبیه میکند که مانند آنچه باعث فریب آدم شد، دلی را گرفتار میکند.
پیام شاهد فال:
- معشوق یا شخص موردنظر شما، نفوذ و جذابیت زیادی دارد.
- احتمال دارد درگیر عشقی عمیق شده باشید که مانند جاذبهی افسانهای، شما را به سوی خود میکشاند.
- مواظب باشید که این عشق شما را از مسیر عقلانی دور نکند و تحت تأثیر جذابیتهای زودگذر قرار نگیرید.
🔮 نتیجه شاهد فال: اگر در جستجوی ارتباطی هستید، این فال نشانهای از جذابیت و توجه خاصی است که به سوی شما جلب خواهد شد. اما مراقب باشید که این علاقه سطحی نباشد و عمق احساسی واقعی در آن وجود داشته باشد.
نکات تفسیر غزل 58 حافظ
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری
مقدمه
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
غزل شماره ۵۷ حافظ :
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
غزل شماره ۵۹ حافظ :
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست