1
2
3
4
5
6
7
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
غرض از مسجد و میخانه ام وصال شماست
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
مگر به تیغ اجل خیمه بَرکَنَم ور نی
گناه اگر چه نبود اختیارِ ما حافظ
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
کمین گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
فرازِ مسندِ خورشید، تکیهگاهِ من است
رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است
تو در طریقِ ادب باش، گو گناهِ من است
1
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
2
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
3
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
کمین گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است
4
غرض از مسجد و میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
5
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فرازِ مسندِ خورشید، تکیهگاهِ من است
6
مگر به تیغ اجل خیمه بَرکَنَم ور نی
رمیدن از درِ دولت نه رسم و راهِ من است
7
گناه اگر چه نبود اختیارِ ما حافظ
تو در طریقِ ادب باش، گو گناهِ من است
۱. میخانه، خانقاه واقعی عاشق است: شاعر خود را رندی میداند که عبادتش در میخانه انجام میشود و پیر مغان (راهنمای معنوی) را راهنمای خود میبیند.
۲. نیایش عاشق، آه سحرگاهی است: حتی اگر او با صدای ساز و موسیقی شاد نخواند، اما نالههای سحرگاهیاش بهترین نیایش او هستند.
۳. مقام و جایگاه دنیوی برای عاشق بیارزش است: او نه به سلطنت نیاز دارد و نه به گدایی، زیرا تنها خاک پای معشوق را ارزشمند میداند.
۴. هدف نهایی عاشق، وصال معشوق است: مسجد و میخانه، تنها وسیلهای برای رسیدن به یار هستند و عاشق به هیچ چیز جز وصال او نمیاندیشد.
۵. بالاترین جایگاه، درگاه معشوق است: از زمانی که عاشق سر بر آستان معشوق نهاده، دیگر جایگاه و مقام برای او مفهومی ندارد، زیرا در خانه یار است.
۶. تنها مرگ میتواند عاشق را از راهش بازدارد: او به هیچوجه از درگاه معشوق روی برنمیگرداند، مگر اینکه مرگ او را مجبور کند.
۷. ادب، مهمتر از گناه است: اگرچه ممکن است انسان دچار خطا شود، اما رعایت ادب در برابر معشوق از همه چیز مهمتر است.
📌 نتیجه فال:
🔹 شما فردی هستید که معنویت را در عشق و دلسپردگی به معشوق واقعی میبینید.
🔹 جایگاه و مقامات دنیوی برایتان اهمیتی ندارد و تنها در نزد معشوق ارزش دارید.
🔹 وصال محبوب، هدف نهایی شماست و هیچ مانعی جز مرگ نمیتواند شما را از این راه بازدارد.
🔹 ادب و احترام در روابط شما نقش مهمی دارد، حتی اگر مرتکب خطایی شده باشید.
🎯 توصیه:
🔸 به مسیر خود ایمان داشته باشید و اجازه ندهید مسائل دنیوی شما را از هدف اصلیتان منحرف کنند.
🔸 ادب را در روابط خود رعایت کنید، زیرا در نهایت این ادب است که باعث عزت و احترام شما خواهد شد.
🔸 صبور باشید، چرا که عشق واقعی نیاز به تحمل سختیها دارد و در نهایت، نتیجهای زیبا در انتظار شماست.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است
به یادِ لعلِ تو بی چشمِ مستِ میگونت
ز جامِ غم، می لعلی که میخورم خون است
ز مشرقِ سرِ کوی آفتابِ طلعتِ تو
اگر طلوع کند، طالعم همایون است
این غزل سرشار از احساس دلدادگی و انتظار عاشقانه است. شاعر از شدت اشتیاق و فراق، چشمان خود را خونبار توصیف میکند و حالِ خویش را با مردمِ چشم که از گریه خونین شدهاند، بیان میدارد. در بیت دوم، اشاره به چشمان مست یار و تأثیر آن بر روح و جان شاعر دارد و در نهایت، طلوع خورشید چهرهی معشوق را به خوشبختی و سعادت خویش پیوند میزند.
پیام شاهد فال:
- انتظار و دلدادگی: شما در انتظار خبری، دیداری یا اتفاقی هستید که زندگیتان را دگرگون خواهد کرد.
- تحمل سختیها: این مسیر با چالشهایی همراه است، اما پاداشی بزرگ در پایان راه انتظار شما را میکشد.
- نویدِ خوشبختی: با طلوع امید و رخدادهای مثبت، زندگی شما به سمت سعادت پیش خواهد رفت.
🔮 نتیجه شاهد فال: اگرچه در حال حاضر درگیر غم و فراق هستید، اما صبر و استقامت شما به زودی نتیجه خواهد داد و خوشبختی در راه است.
نکات تفسیر غزل 54 حافظ
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری
مقدمه
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
غزل شماره ۵۳ حافظ :
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غزل شماره ۵۵ حافظ :
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است