1
2
3
4
5
6
7
8
روزگاریست که سودای بتان دین من است
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جانبین باید
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن داد
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
يا رب آن کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست
واعظِ شَحنهشناس این عظمت گو مفروش
حافظ از حشمت پرویز دگر قصّه مخوان
غمِ این کار، نشاطِ دلِ غمگینِ من است
وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهانبینِ من است؟
از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است
خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است
کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است
که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است
زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
1
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غمِ این کار، نشاطِ دلِ غمگینِ من است
2
دیدنِ رویِ تو را دیدهٔ جانبین باید
وین کجا مرتبهٔ چشمِ جهانبینِ من است؟
3
یارِ من باش که زیبِ فلک و زینتِ دهر
از مه روی تو و اشکِ چو پروینِ من است
4
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن داد
خلق را وردِ زبان، مدحت و تحسینِ من است
5
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سببِ حشمت و تمکینِ من است
6
يا رب آن کعبهٔ مقصود تماشاگه کیست
که مغیلانِ طریقش گل و نسرینِ من است
7
واعظِ شَحنهشناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگهِ سلطان، دلِ مسکینِ من است
8
حافظ از حشمت پرویز دگر قصّه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
۱. عشق معشوق، همچون یک آیین شده است: عاشق چنان غرق در دلباختگی است که دلبستگی به معشوق را همانند دین و ایمان خود میبیند.
۲. تنها با چشمی روحانی میتوان حقیقت معشوق را دید: زیبایی معشوق فراتر از درک دنیوی است و تنها کسی که بینش قلبی دارد، میتواند او را بهدرستی ببیند.
۳. معشوق، زینتبخش عالم است: زیبایی معشوق همانند ماه، آسمان را نورانی میکند، و اشکهای عاشق همچون ستارگان درخشاناند.
۴. عشق، قدرت سخنپردازی میبخشد: عشق معشوق باعث شده که عاشق سخنوری بیاموزد، بهطوری که مردم مدام در حال ستایش او هستند.
۵. فقر، نشانهی عزت و بزرگی است: حافظ از خدا میخواهد که نعمت فقر را به او عطا کند، زیرا آن را مایهی عزت و سربلندی خود میداند.
۶. مسیر عشق، راهی پر از دشواری است: عاشق نمیداند که معشوق واقعی کیست، اما راه رسیدن به او چنان سخت است که حتی خارهای مسیر نیز برای او به مانند گلهای زیبا هستند.
۷. مقام حقیقی، در دلِ عاشق است: عاشق به واعظی که تنها به قدرت ظاهری اهمیت میدهد، هشدار میدهد که دل عاشق، جایگاه سلطان حقیقی است.
۸. دیگر نیازی به داستانهای قدیمی نیست: حافظ دیگر نیازی به حکایات تاریخی مانند قدرت پرویز ساسانی ندارد، زیرا محبوبش برای او والاترین مقام را دارد.
📌 نتیجه فال:
🔹 عشق و دلباختگی شما به معشوق، چنان عمیق است که جایگاهی همچون ایمان در زندگیتان پیدا کرده است.
🔹 زیبایی معشوق شما چنان است که تنها با چشم دل میتوان آن را دید و درک کرد.
🔹 شما به واسطهی عشق خود، به قدرتی درونی دست یافتهاید که تحسین دیگران را برمیانگیزد.
🔹 راه عشق، پر از سختی است، اما شما آمادهی پذیرش این مسیر هستید.
🎯 توصیه:
🔸 اگرچه عشق مسیر دشواری دارد، اما این سختیها را با دل و جان بپذیرید.
🔸 از مادیات دنیا دل بکنید، زیرا ارزش واقعی در عشق و معنویت نهفته است.
🔸 به قدرت درونی خود ایمان داشته باشید و از مقایسهی عشق خود با داستانهای قدیمی پرهیز کنید، زیرا شما خود قصهای جدید خلق خواهید کرد.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
منم که گوشهٔ میخانه خانقاهِ من است
دعایِ پیرِ مغان وردِ صبحگاهِ من است
گَرَم ترانهٔ چنگ صَبوح نیست چه باک
نوایِ من به سحر آهِ عذرخواهِ من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
کمین گدایِ خاکِ درِ دوست، پادشاه من است
این غزل نشاندهندهی روحیهی وارسته و عارفانهی شاعر است. او خود را رها از وابستگیهای دنیوی میبیند و گوشهی میخانه را همانند خانقاه خود میداند، جایی که حقیقت و معرفت را مییابد. دعای پیر مغان برای او حکم ذکر صبحگاهی را دارد، که نشاندهندهی ارادت او به عشق و حقیقت است. در ادامه، او به بینیازی از مقامات دنیوی اشاره میکند و خاک درِ دوست را بالاتر از تاج شاهی میداند.
پیام شاهد فال:
- بینیازی و رهایی: شما در حال رسیدن به مرحلهای هستید که دیگر به مادیات و مقامهای زودگذر دنیا وابسته نیستید.
- معنویت و حقیقتجویی: مسیر شما، مسیری است که به جای تظاهر، به دنبال حقیقت و عشق الهی است.
- ارزش دوستی و معرفت: شما فردی را در زندگی خود دارید که ارزشش فراتر از پادشاهی دنیاست، یا اینکه خودتان در حال کشف چنین ارزشی هستید.
🔮 نتیجه شاهد فال: این فال به شما یادآوری میکند که رهایی از تعلقات دنیوی و تمرکز بر حقیقت، کلید آرامش و سعادت است. شما مسیر درستی را انتخاب کردهاید و در سایهی عشق و معرفت، به آرامش خواهید رسید.
نکات تفسیر غزل 53 حافظ
وزن غزل: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
بحر غزل: رمل مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری
مقدمه
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
غزل شماره ۵۲ حافظ :
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
غزل شماره ۵۴ حافظ :
منم که گوشه میخانه خانقاه من است