تفسیر غزل شماره 47 حافظ

تفسیر غزل شماره 47 حافظ

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

گل در بَر و می در کف و معشوقه به کام است

گو شمع میارید در این جمع که امشب

در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن

در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را

گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است

از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر

تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه‌، مُقیم است

از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است

مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز

با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز

حافظ منشین بی‌مِی و معشوق زمانی

سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

بی‌روی تو ای سرو گُل‌اندام، حرام است

هر لحظه ز گیسو‌ی تو خوش بوی مَشام است

چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است

زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است

همواره مرا کنج خرابات مُقام است

وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟

پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است

که‌ایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است

1
گل در بَر و می در کف و معشوقه به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است

2
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

3
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بی‌روی تو ای سرو گُل‌اندام، حرام است

4
در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را
هر لحظه ز گیسو‌ی تو خوش بوی مَشام است

5
گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است

6
از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است

7
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه‌، مُقیم است
همواره مرا کنج خرابات مُقام است

8
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است

9
مِی‌خواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟

10
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است

11
حافظ منشین بی‌مِی و معشوق زمانی
که‌ایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است

تفسیر کوتاه فال حافظ غزل شماره 47

در ادامه تفسیر فال حافظ شما برای غزل شماره 47 سایت حافظ فال آمده است:

۱. اوج شادی و لذت از زندگی: حافظ در این بیت با افتخار می‌گوید که با وجود گل، شراب، و وصال معشوق، چنان خوشحال است که حتی سلطان جهان در برابر چنین لحظه‌ای غلام محسوب می‌شود.

۲. بی‌نیازی از نور شمع: او می‌گوید که حضور یار چنان نورانی است که نیازی به شمع در مجلس نیست، زیرا ماه رخ دوست، کامل و درخشان است. این نشان از اهمیت حضور معشوق دارد.

۳. حلال و حرام عشق: حافظ باده را حلال می‌داند، اما تأکید می‌کند که بدون حضور معشوق، حتی نوشیدن شراب نیز بی‌معنی و حرام است. این بیت بیانگر آن است که لذت‌های دنیوی بدون عشق و معنا، ارزش چندانی ندارند.

۴. عطر گیسوی معشوق برتر از هر رایحه‌ای: او از دیگران می‌خواهد که عطر در مجلس نیاورند، زیرا بوی گیسوی یار برای او کافی است. این نشان از شیفتگی عمیق و دلبستگی شاعر به معشوق دارد.

۵. مستی از عشق و شراب: گوش او تنها به نغمه‌های ساز و نی گوش می‌دهد و چشمانش فقط بر لب‌های معشوق و گردش جام شراب تمرکز دارد. این بیت سرشار از حس سرمستی و عشق است.

۶. بی‌نیازی از شیرینی‌های دیگر: او تأکید می‌کند که هیچ سخنی از قند و شکر نباید گفت، زیرا لذت لب‌های شیرین معشوق برایش کافی است. این بیت عشق را بر تمام لذت‌های مادی ترجیح می‌دهد.

۷. سکونت در ویرانه‌ای از غم یار: تا زمانی که غم عشق یار در دل او جا دارد، کنج خرابات برایش بهترین جایگاه است. این اشاره‌ای به عرفان و دل‌بستگی عاشقانه به درد عشق دارد.

۸. رهایی از ننگ و نام: حافظ خود را فراتر از مفاهیم اجتماعی چون “ننگ” و “نام” می‌داند و از هرگونه وابستگی دنیوی رها شده است.

۹. عاشق و رند بودن، امری فراگیر: او می‌گوید که در این شهر همه مانند او می‌گسار، سرگشته و عاشق‌پیشه‌اند، پس او تنها نیست.

۱۰. محتسب نیز به دنبال خوشی است: حتی کسی که مسئول جلوگیری از خوش‌گذرانی است (محتسب)، خود نیز به دنبال عیش و نوش است. این طنزی هوشمندانه نسبت به ریاکاری اجتماعی است.

۱۱. دعوت به لذت بردن از زندگی: در پایان، حافظ توصیه می‌کند که بی‌شراب و معشوق نباید نشست، به‌ویژه زمانی که فصل گل، یاسمن و عید صیام (ماه رمضان) در راه است. این بیت به گذرا بودن زمان و لزوم بهره‌گیری از لحظات خوش اشاره دارد.


📌 نتیجه فال:

🔹 زندگی کوتاه است، پس باید از لحظات لذت برد.
🔹 عشق و حضور معشوق، برترین نعمت است.
🔹 لذت‌های مادی بدون معنا و عشق، ارزشی ندارند.
🔹 نباید درگیر قید و بندهای اجتماعی و ریاکاری شد.
🔹 غم عشق می‌تواند مأمن روح باشد.
🔹 زمان خوشی و شادی را نباید از دست داد.

🎯 توصیه:

🔸 قدر لحظات خوب را بدانید و از آنها لذت ببرید.
🔸 عشق را به‌عنوان نیرویی ارزشمند در زندگی در نظر بگیرید.
🔸 وابسته به قیدهای اجتماعی و نگرانی‌های بیهوده نباشید.
🔸 اگر در زندگی رنجی دارید، آن را به تجربه‌ای عمیق و معنوی تبدیل کنید.

شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطه‌ی کلیدی تعبیر فال است

به کویِ میکده هر سالِکی که رَه دانست
دری دگر زدن اندیشهٔ تَبَه دانست

بر آستانهٔ میخانه هر که یافت رَهی
ز فیضِ جامِ مِی اَسرار خانقَه دانست

زمانه افسر رندی نداد جز به کسی
که سرفرازیِ عالَم در این کُلَه دانست

تفسیر شاهد فال:

این غزل به ارزشِ رندی و حقیقت‌جویی اشاره دارد و نشان می‌دهد که سالکانِ واقعی، راهِ شناخت و معرفت را در میخانه یافته‌اند، نه در قید و بندهای رسمی و ریاکارانه. شاعر بیان می‌کند که درکِ اسرارِ عرفان و حقیقت، نصیبِ آنانی می‌شود که مسیرِ آزاداندیشی و بی‌ریایی را برگزیده‌اند. همچنین، مقامِ والای رندی را ستایش می‌کند و آن را برتر از عناوین و تشریفاتِ دنیوی می‌داند.

پیام شاهد فال:

  • حقیقت در رهایی است: این فال نشان می‌دهد که در جستجوی حقیقت، نباید درگیر ظواهر و قواعد ساختگی شد، بلکه باید راهی را یافت که به آگاهی واقعی منتهی شود.
  • رندی، نشانه‌ی دانایی است: اگر در موقعیتی قرار گرفته‌اید که باید میان تظاهر و صداقت یکی را انتخاب کنید، این فال توصیه می‌کند که جسارتِ انتخاب حقیقت را داشته باشید.
  • سرافرازی در انتخابِ درست نهفته است: این فال نشان می‌دهد که موفقیت واقعی نصیب کسانی می‌شود که به جای پیروی کورکورانه، مسیرِ آگاهی و تفکر را در پیش می‌گیرند.

🔮 نتیجه شاهد فال: این فال به شما توصیه می‌کند که در جستجوی حقیقت و آگاهی باشید و از محدودیت‌های فکری و ظواهرِ فریبنده عبور کنید. همچنین، یادآور می‌شود که عزت و سربلندی در زندگی، در گروِ انتخاب‌های آگاهانه و بی‌ریا بودن است.

نکات تفسیر غزل 47 حافظ

وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
بحر غزل: هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری

غزل شماره ۴۶ حافظ :
در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

غزل شماره ۴۸ حافظ :
به کوی میکده هر سالکی که ره دانست

اشتراک در فیس‌بوک
اشتراک در توییتر
اشتراک در پینترست
اشتراک در واتساپ
نوشته های مرتبط
دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلد های ضروری مشخص شده اند *

ارسال نظر