تفسیر غزل شماره 4 حافظ

تفسیر غزل شماره 4 حافظ

1

2

3

4

5

6

7

8

صبا به لُطف بگو آن غَزالِ رَعنا را

شِکرفُروش که عُمرَش دِراز باد چرا

غُرورِ حُسن اِجازَت مگر نَداد، ای گُل

به خُلق و لُطف توان کرد، صیدِ اهلِ نَظَر

چو با حبیب نِشینی و باده پِیمائی

نَدانم از چه سَبب رنگِ آشنایی نیست

جُز این قَدَر نَتوان گفت، دَر جَمالِ تو عِیب

در آسمانِ نُه عَجَب، گر به گفتهٔ حافِظ

که سَر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

تَفَقُّدی نکند طوطیِ شِکَرْخا را؟

که پُرسشی بُکنی عَندَلیبِ شِیدا را؟

به بَند و دام نَگیرند مُرغِ دانا را

به یاد دار مُحِبّانِ بادپیما را

سَهی‌قَدانِ سیَه‌‌چشمِ ماه‌سیما را

که وَضع مِهر و وفا نیست، رویِ زیبا را

سَماعِ زُهره به رَقص آورَد مَسیحا را

1
صبا به لُطف بگو آن غَزالِ رَعنا را
که سَر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

2
شِکرفُروش که عُمرَش دِراز باد چرا
تَفَقُّدی نکند طوطیِ شِکَرْخا را؟

3
غُرورِ حُسن اِجازَت مگر نَداد، ای گُل
که پُرسشی بُکنی عَندَلیبِ شِیدا را؟

4
به خُلق و لُطف توان کرد، صیدِ اهلِ نَظَر
به بَند و دام نَگیرند مُرغِ دانا را

5
چو با حبیب نِشینی و باده پِیمائی
به یاد دار مُحِبّانِ بادپیما را

6
نَدانم از چه سَبب رنگِ آشنایی نیست
سَهی‌قَدانِ سیَه‌‌چشمِ ماه‌سیما را

7
جُز این قَدَر نَتوان گفت، دَر جَمالِ تو عِیب
که وَضع مِهر و وفا نیست، رویِ زیبا را

8
در آسمانِ نُه عَجَب، گر به گفتهٔ حافِظ
سَماعِ زُهره به رَقص آورَد مَسیحا را

تفسیر کوتاه فال حافظ غزل شماره چهار

در ادامه تفسیر فال حافظ شما برای غزل شماره چهار سایت حافظ فال آمده است:

۱. گلایه از دوری معشوق: در بیت نخست، شاعر از باد صبا می‌خواهد که پیام او را به معشوق برساند و گلایه می‌کند که چرا او را در این سرگردانی و بیابان‌گردی رها کرده است. اگر در انتظار کسی هستید، این بیت نشان‌دهنده دلتنگی و انتظار شماست.

۲. بی‌وفایی و بی‌اعتنایی: در بیت دوم، حافظ از بی‌توجهی محبوب سخن می‌گوید و گلایه می‌کند که چرا فردی که همیشه باعث شادی او بوده، دیگر سراغی از او نمی‌گیرد. شاید شما نیز در انتظار توجه و محبتی هستید که از شما دریغ شده است.

۳. غرور معشوق: حافظ در این بیت اشاره می‌کند که شاید غرور و زیبایی باعث شده است که معشوق حتی احوالی از عاشق نپرسد. این نشان‌دهنده فاصله‌ای است که میان شما و فردی که دوستش دارید ایجاد شده است.

۴. صید کردن دل‌ها با اخلاق نیکو: حافظ توصیه می‌کند که به جای استفاده از زور و فریب، با اخلاق نیکو می‌توان دل افراد دانا و آگاه را به دست آورد. پس اگر در روابط خود به دنبال تأثیرگذاری هستید، بهترین راه، مهربانی و رفتار خوش است.

۵. یاد کردن از یاران: در این بیت، حافظ توصیه می‌کند که در لحظات خوشی و شادی، از دوستان و عزیزان غافل نشوید. اگر در مسیر موفقیت هستید، فراموش نکنید که کسانی هستند که به یاد شما هستند.

۶. غریبه شدن آشنایان: شاعر از آنکه محبوبان زیبا و دلربا دیگر حتی نشانی از آشنایی و محبت نشان نمی‌دهند، متعجب است. ممکن است اطرافیانی که زمانی صمیمی بوده‌اند، اکنون از شما فاصله گرفته‌اند. علتش شاید تغییر حال یا غرور باشد.

7. یک نقص کوچک در زیبایی کامل: حافظ می‌گوید که معشوقش جز یک نقص ندارد و آن هم این است که در محبت و وفاداری چندان کامل نیست. این نشان‌دهنده این است که حتی در بهترین شرایط، همیشه جای بهبود وجود دارد.

8. تأثیر موسیقی و زیبایی: در بیت پایانی، حافظ اشاره می‌کند که موسیقی و زیبایی چنان قدرتی دارند که حتی مسیح را به وجد می‌آورند. این یعنی تأثیر هنر و عشق بر زندگی شما بسیار عمیق خواهد بود.


📌 نتیجه فال:

🔸 ممکن است درگیر یک انتظار طولانی یا دوری از کسی باشید.
🔸 احتمالاً از بی‌توجهی فردی که برایتان مهم است، رنج می‌برید.
🔸 غرور ممکن است مانع ارتباط شما با کسی شده باشد.
🔸 اگر می‌خواهید بر دیگران تأثیر بگذارید، از محبت و رفتار نیکو استفاده کنید.
🔸 در لحظات خوشی، یارانی را که در کنارتان نیستند، فراموش نکنید.
🔸 اگر در مسیری هستید که به موفقیت و زیبایی منجر می‌شود، از آن بهره ببرید و نگذارید مشکلات کوچک شما را ناامید کند.

🎯 توصیه:

🔸 منتظر تغییر باشید، اما خودتان نیز برای برقراری ارتباط پیش‌قدم شوید.
🔸 به جای گلایه، محبت خود را نشان دهید تا فاصله‌ها کمتر شود.
🔸 از قدرت زیبایی، موسیقی و هنر در زندگی خود بهره ببرید.

شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطه‌ی کلیدی تعبیر فال است

دِل می‌رود ز دستم صاحِب‌دِلان خُدا را
دَردا که راز پنهان خواهد شُد آشکارا

کِشتی‌شِکستگانیم ای بادِ شُرطِه بَرخیز
باشد که باز بینیم دیدارِ آشنا را

دَه‌روزه مِهرِ گردون اَفسانه است و اَفسون
نیکی به جای یاران فُرصت شمار یارا

تفسیر شاهد فال:

این فال نشان می‌دهد که نیت شما با دل‌شکستگی، امید به وصال، و درک ناپایداری دنیا همراه است. شما در شرایطی هستید که احساساتتان درگیر شده و در جستجوی راهی برای آرامش و بازگشت به آرامش قلبی هستید.

پیام شاهد فال:

  • دل‌شکستگی و فاش شدن رازها: شاید در حال تجربه‌ی اندوهی عمیق یا آشکار شدن حقیقتی باشید که برایتان سخت است. اما بدانید که حقیقت همیشه بهترین راهنما خواهد بود.
  • امید به یاری و نجات: اگر احساس می‌کنید در مسیر زندگی گرفتار شده‌اید، صبر کنید، زیرا امید به بهبود و بازگشت شرایط بهتر همچنان وجود دارد.
  • گذرا بودن دنیا: این فال یادآور می‌شود که دنیا فانی است و باید از فرصت‌ها برای نیکی و محبت به اطرافیان استفاده کرد. نیکی ماندگارترین میراث انسان است.

🔮 نتیجه شاهد فال: موفقیت در نیت شما امکان‌پذیر است، اما باید مسیر خود را با دقت انتخاب کنید و از دورویی و تردید دوری نمایید تا به هدف حقیقی خود برسید.

نکات تفسیر غزل 4 حافظ

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری

صبا:در لغت به معنای باد، نسیم خنک یا باد صبحگاهی است که از شمال شرقی می وزد.
باد صبا،به عبارت دیگر،پستچی حافظ است. پیک عاشقانه، رابط میان عاشق و معشوق و کار اصلی صبا بردن خبر است.
یعنی حافظ هر پیامی را که بخواهد از طریق باد صبا برای معشوق می فرستد و بالعکس هر پیامی را که معشوق می خواهد برای حافظ بفرستد، باد صبا این پیام را برای حافظ می آورد.
یک تشبیه شاعرانه که پیک حافظ، باد صبا است.
به لطف گفتن: با لطافت و مهربانی سخن گفتن.
غزال: آهو و محبوب.
رعنا: قد بلند، خوش قد و بالا، در ادبیات معادل زن زیبا رو، طناز و خوش قد و قامت است. رعنا نام گلی هم است.
لطف: مهرورزیدن، مهربانی، نرمی، نیکویی کردن.
سر به کوه و بیابان: آواره کردن.

معنی لغوی:
بادصبا با لطف و نرمی به آن آهوی زیبا بگو؛که ما به خاطر تو سرگشته کوه و بیابان شده ایم.
محبوب خود را به مناسبت زیبایی چشم وحرکات و تناسب اندام به غزال تشبیه کرده می گوید، عشق این غزال آن گونه دیوانه ام کرده که سر به کوه و بیابان گذاشته ام و از باد صبا که به جانب شهر می وزد، میخواهد تا حال او را به آن محبوب غزال مانند بگوید.
نکته در این است که شاعر که باید در شهر باشد،در کوه و بیابان است و غزال که باید در بیابان باشد، در شهر.
معنی عرفانی:
تفسیر علامه طباطبایی: ای نسیمهای قدسی و پیام بران کلام دوست، به دوست، و یا ای آنان -انبیاء و اولیای الهی- که قرب و انس دوست نصیبتان گشته! پیام ما را به آن آهوی خوش قد و قامت و محبوب بی همتا و فراری از بندگانش برسانید و بگوییدش: «که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را»، نظر لطفی به ما بنما و از هجرمان خلاصی بخش.

شکر فروش: فروشنده شکر استعاره از معشوق و محبوب که در اینجا همان غزال رعنا است.
که ناز و کرشمه های شیرینی دارد و گویی که شکر می فروشد، یعنی آن عشوه ها آن طنازی ها آن کرشمه هایی که جلوه می‌کند در رفتارش حکم فروختن شکر دارد.
اینجا می شود سخن را شکر یا لب معشوق در نظر گرفت.
تفقّد: دلجویی کردن، به معنای اینکه زمانی کسی غایب است شما سراغ او را می گیرید حال او را میپرسید از کس دیگری.
تنقدی نکرد: یعنی در فقدان کسی جویای احوال ان فرد باشیم.
عمرش دراز باد: می‌تواند یک فعل دعایی باشد به طور مثال خدا خیرش بدهد یا میتواند اینطور باشد که عمر او دراز است.
شکرخا: شکر جونده، کسی که شکر را نرم میکند و می خورد که در اینجا طوطی این کار را میکند

معنی لغوی:
شکر فروش که خدا خیرش بدهد و عمرش دراز باشد، چرا حال من عاشق را نمی پرسد.

شکر در گذشته به معنی جسمی سخت مثل قند بوده که شکستن آن نیاز به دندان یا وسیله محکمی داشته است؛ و طوطی شکر خا،خود شاعر است به مناسبت سخن شیرین که در دهان دارد. از یار شیرین لب گله دارد که چرا از شاعر که مثل طوطی ، عاشق شکر و شیرینی است حالی نمی پرسد – بوسه شکرینی به اون هدیه نمی کند یا کلام شیرین نمی گوید.
معنی عرفانی:
تفسیر علامه طباطبایی: ای محبوبی که به گفتار شکرین خود، عاشقانت را به خود می‌‎خوانی و به دیدار جمال زیبایت نایل می‌سازی! ما هم طوطی شکر خوار توییم، چرا تفقدی از ما نمی نمایی؟!

در این بیت حافظ دارد حدس میزند.
مگر: معنی لابد، حتما.
غرور: خودخواهی، خود پسندی.
غرور حسن: یعنی غرور ناشی از حسن مثل جنون عشق جنون ناشی از عشق
معشوق به واسطه حسن و زیبایی که دارد مغرور شده این غرور باعث شده که احوال عاشق را نپرسد.
پرسشی نکنی:به معنی حالی پرسیدن،احوال کسی را جویا شدن.
شیدا: دیوانه، دلداده،شیفته، عاشق، مجنون.
عندلیب شیدا: (استعاره) بلبل بیدل و سرگشته.

معنی بیت
ای گل، گویا غرور زیبایی اجازه نمی دهد که از بلبل شوریده احوالی بپرسی.
می گوید زیبایی ات تو را مورد تحسین مردم قرارت داده و تحسین ها غروری در تو ایجاد کرده که توجه نداری از عاشق شوریده خود حالی بپرسی.
معنی عرفانی:

تفسیر علامه طباطبایی: علامه بیت زیر را تفسیر نموده اند.

غرور حسن، اجازت مگر نداد ای گل / که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

محبوبا درست است که صاحبان جمال به عاشقان خود عنایت ندارند و تو چنینی و به ما بی اعتنایی؛ اما اگر پرسشی از عندلیبان و فریفتگانت، که بر محبت خلقشان فرموده‌ای، نکنی، جز آنکه به داغ غمت جان بدهند، چه می توانند کرد؟

گله ای است عاشقانه وگرنه بی اعتنایی معشوق به عاشق از آن جهت است که می خواهد با بی‌اعتنایی‌اش او را فانی در خود سازد تا در پیشگاهش کسی دم از خویش نزند؛ لذا به خود خطاب کرده و در بیت بعد می گوید

خُلق: خوی ،استعاره از اخلاق خوش.
لطف: ملایمت، اخلاق ملایم.
صید: کلمه عربی است،به معنای صید کردن.
اهل نظر: به کسی گویند که با چشم دل میبیند و دانا و زیرک است،نظربازان، صاحبان نظریه، کسانی که روی زیبا را مظهر تجلیات حضرت باری تعالی می دانند.
مرغ دانا یا مرغک دانا: یعنی مرغ هوشیار و کنایه از سیمرغ و انسان عاشق نیز هست، زیرا مفهوم کلی دانایی و بصیرت مطرح است و همان معنای لغوی مرغ دانا برای ادای این معنی کفایت می کند.

معنی لغوی:
دل مردم بصیر وهوشیار را با خلق خوش و نرمخویی می توان بدست آورد؛مرغ دانا را با دانه و دام نمی توان گرفت.
حافظ اینجا گویی که با خود حرف میزند.
می گوید مردم بصیر و صاحب نظر با محبت و خلق خوش مجذوب می شوند،به نیرنگ نمی توان آنهارا به دست آورد،چنانکه پرنده زیرک از دام می گریزد و با دام و دانه صید نمی شود.

معنی عرفانی:

تفسیر علامه طباطبایی:

ای خواجه! این نه طریق سخن گفتن با معشوق است. که «غرور حسن اجازت مگر نداد»، محبوب تو معشوقی نیست که با دام و دانه و گفتار تند و خشن بتوان او را صید کرد با حسن خلق و بیانات پسندیده و شیرین میتوانش بدست آورد، «به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را» با او این گونه سخن بگو «الهى! كَسرى لا يَجْبُرُهُ إِلَّا لُطْفَكَ وَحَنانَكَ … وَغَلَّتى لا يُبَرِّدُهَا إِلَّا وَصَلَك، وَلَوْعَتى لا يُطْفِتُها إِلَّا لِمَاؤُكَ، وَشَوْقِي إِلَيْكَ لا يَبْلُهُ إلَّا النَّظَرُ إلى وجهك، وقرارى لا يُقِرُّدُونَ دُنَوى مِنك.» (بحارالانوار، ج 94، ص149 و 150): (معبودا شکستگی مرا جز لطف و عطوفت و دلجویی ات درمان نمی کند …. و سوز و حرارت درونی ام را جز وصالت فرو نمی نشاند و آتش باطنی ام را جز لقایت خاموش نمی کند و بر شوقم به تو جز نظر به روی [ = اسماء و صفات ] ات آب نمی زند و قرارم جز با نزدیکی به تو آرام نمی گیرد.

حبیب: دوست.
باده پیمودن: باده نوشیدن.
بادپیما:استعاره از کار بیهوده کردن، بیهوده کار، کوشش بی حاصل، بی سرانجام، منظور صفت عاشقی است که در راه وصل جانان رنج بیهوده و تلاش بی فایده کرده است.

معنی لغوی:
در اینجا پیغامی از طریق صبا به معشوق می‌فرستد.

وقتی با دوستان می نشینی و باده گساری می کنی؛دوستانی را که به کارهای بی نتیجه می پردازند،به یاد داشته باش.
معنی دیگر: می گوید از عشق تو چیزی دست من را نگرفت حتی باد، تو که به کنار حبیب نشسته ای و باده میپیمایی من را هم به یاد بیار.

معنی عرفانی:

تفسیر علامه طباطبایی:

ای آنان که به مقام قرب جانان راه یافته و به مشاهده او نایل گشته اید! به یاد یاد آرید همراهان و مراقبین جمالش را که از قافله عشاق عقب مانده و پس از باده پیمایی به هجران مبتلا گشته اند، از او، نجات آنان از فراق را طلب نمایید. در جایی می گوید:

به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم
خدای را مددی، ای دلیل راه که من
به کوی میکده دیگر علم بر افرازم (دیوان حافظ،چاپ قدسی، غزل 483)

و نیز در جایی می گوید:

برو ای طایر میمون همایون طلعت
پیش عنقا سخن از زاغ و زغن باز رسان
آن که بودی و طنش دیده حافظ، يارب
به مرادش زغریبی به وطن باز رسان (دیوان حافظ،چاپ قدسی، غزل 486)

رنگ: رسم و آیین.
آشنایی: انس گرفتن و عاشقی کردن.
رنگ آشنایی: استعاره از رسم و رسوم عاشقی کردن.
سهی: بلند بالا.
سهی قدان: قد بلند، والا مقام.
ماه سیما: چهره ای شبیه ماه داشتن، زیباروی.

معنی لغوی:
نمی دانم چرا در وجود انها که قد و بالای زیبا، چشم سیاه و چهره مثل ماه دارند، روش آشنایی و رفاقت دیده نمی شود.
معنی دیگر: می گوید چرا این خوش قدو قامت آن سیه چشم ماه رو هیچ نسبتی برقرار نمیکنن برای آشنایی.

معنی عرفانی:

تفسیر علامه طباطبایی: خواجه در این بیت هم چون بیت سوم در مقام گله گذاری عاشقانه از محبوب است. می گوید نمیدانم چرا صاحبان جمال این همه کرشمه و ناز دارند و به دلبستگان خود بی اعتنا میباشند؟ و در نتیجه بخواهد بگوید: نمی دانم چرا فنا و نابودی مرا نمی پسندد تا به دیدارش نایل آیم به گفته . محبوب خواجه در جایی:

آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟
از پای فتادیم چو آمد شب هجران
در درد بماندیم چو از دست دوا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نِه
ز آن پیش که گویند که از دار فنا رفت (دیوان حافظ، چاپ قدسی، غزل 39)

قَدَر: پیمانه و اندازه.
جمال: چهره و تمثال.
وضع: حالت و چگونگی احوال.
مهر و وفا: صمیمیت در عهد و پیمان، وفای به عهد.
مصرع اول از سعدی شیرازی است در غزلی از بدایع با این مَطلع تو را سری است که با ما فرو نمی آید. (درجستجوی حافظ ص 13).

معنی لغوی:
بر زیبایی تو غیر از این نمی توان ایرادی گرفت؛که بر آن روی زیبا نشانه کوچکی از مهر و وفا نیست

می گوید همچنان که خال صورت را زیبا می کند،نشانه ای از مهر و وفا نیز بر جمال می افزاید و جمال تو تنها همین عیب را دارد که خالی – یا نشانه کوچکی – از محبت در ان نیست.
می گوید تمام هنر هارو داری غیر از این یک نکته، برای زیبایی تو مهر و وفا در نظر گرفته نشده یعنی باهاش خلق نشده.
نه تنها در سرشت تو در زیبا رویان مهر و وفا وضع نشده.

معنی عرفانی:
تفسیر علامه طباطبایی: این بیت نیز چون بیت گذشته گله ای عاشقانه همراه با تمناست. بخواهد بگوید محبوبا صاحبان جمال چون تو را نباید مهر و وفا باشد تا بدین بی عنایتی به عاشق خویش در کشتن او سرعت بخشی و به آرزوی دیرینه اش نایل سازی و از هجرش برهانی؛ زیرا در غیر این صورت شهود برای او امکان ندارد. در جایی می گوید:
روزگاری است که ما را نگران میداری
مخلصان را نه به وضع دگران می داری
گوشه چشم رضایی به منت باز نشد
این چنین عزت صاحبنظران می داری؟!
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ!
سر چرا بر من دلخسته گران می داری؟(دیوان حافظ، چاپ قدسی، غزل 564)

به گفته حافظ: لحن و گفتار شیوا و گوشنواز حافظ.
زهره: الهه شادی و طرب ،حامی هنرمندان در فلک چهارم است.
لقب هایی که برای زهره در نظر گرفته شده: ارغنون زن گردون، ذهره مطربه،ذهره خنیاگر.
منجمان احکام نجوم این ستاره را «کوکب زنان و مردان و مخنثان و اهل زینت و تجمل و لهو و شادی و طرب و عشق و ظرافت و سخریه و سوگند دروغ نام داده اند، نام دیگر زهره ناهید است و در اساطیر یونان بنام آفرودیت و نزد رومیان ونوس الهه عشق بوده است. نام دیگر آن بیدخت است و آن را مطربه فلک نیز نامند. »
سماع زهره: ساز و آواز زهره.
مسیحا: در زبان سریانی به حضرت مسیح، مسیحا می گویند.
مسیح :لقب عیسی است. (در باب رفتن مسیح به آسمان رجوع شود به نسا (۴) آیات ۱۵۷و۱۵۸٫ )
گفته: معنی آواز میدهد.

معنی لغوی:
جای تعجب نیست اگر آواز زهره با کلمات شعر حافظ، عیسی مسیح را در آسمان به رقص آورد.
زهره به وجد می اید از غزلیات حافظ و شروع به سر دادن آوازی خوش میکند به حدی این اواز زیبا و باشکوه است که مسیح در فلک چهارم را به رقص در می آورد.

معنی عرفانی:

در اکثر سایت ها «در آسمان نَه عجب گر به گفته حافظ» خوانده شده که در ما معتقدیم «9 عجب» خوانش صحیح تری می باشد. هییت آسمان در قدیم عبارت بودند از : ۱- فلک افلاک یا عرش ۲-فلک البروج ۳-زحل ۴-مشتری ۵-مریخ ۶-خورشید ۷-زهره( ناهید) ۸-عطارد ۹-ماه

رقص پنهان زمین و زهره به دور خورشید: از طرفی زهره همان ناحید است و اخترشناسان با پیگیری الگوی حرکتی زمین و زهره به دور خورشید متوجه شدند که این دو سیاره یک الگوی بسیار دیدنی می‌سازند.
پنتاگرام ید طولایی در رابطه با سیاره ناهید (ونوس) دارد و آن را سمبل این سیاره می‌شمارند. سیاره ناهید نماد مادینه مقدس است که در مسیحیت آن را مریم مجدلیه می‌نامند (البته بعد از گفته‌های کتاب راز داوینچی اثر دن براون بیشتر مرسوم شد) و در ایران باستان آناهیتا نام داشت.

در آسمان 9 عجب در شهود حافظ (گر به گفته حافظ)، رقص زهره است (که اشاره به اهل بیت دارد (محمد،علی،فاطمه، حسن، حسین))

نه سپهر
(اسم) بعقيده ء قدما هريک از سيارات
هفتگانه فلکي دارد ازين قرار فلک قمر
(ماه) فلک عطارد (تير) فلک زهره
(ناهيد) فلک شمس (آفتاب) فلک مريخ
(بهرام) فلک مشتري (اورمزد)
فلک زحل (کيوان) و بالاتر ازين هفت
دو فلک ديگراست فلک اطلس يا فلک ثوابت
فلک نهم يا فلک الافلاک .

تفسیر علامه طباطبایی:

در آسمان چه عجب گر ز گفته حافظ
سماع زهره به رقص آورد مسیحا را

خواجه در بیت ختم در مقام تعریف بیانات شیرین خود است. الحق چنین است. در جایی میگوید:

زبان کلک تو حافظ چه شکر آن گوید
که تحفه سخنش میبرند دست به دست
(دیوان حافظ، چاپ قدسی، غزل 45)

و نیز در جایی می گوید:

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت
یار شیرین سخن نادره گفتار من است
(دیوان حافظ، چاپ قدسی، غزل 41)

و در جایی دیگر می گوید:

شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
(دیوان حافظ، چاپ قدسی، غزل 147)

غزل شماره ۳ حافظ :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

غزل شماره ۵ حافظ :
دل می‌رود ز دستم صاحب‌دلان خدا را

اشتراک در فیس‌بوک
اشتراک در توییتر
اشتراک در پینترست
اشتراک در واتساپ
نوشته های مرتبط
دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلد های ضروری مشخص شده اند *

ارسال نظر