1
2
3
4
5
6
7
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
چون عمر تبه کردم چندانکه نگه کردم
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
من حال دل زاهد را با خلق نخواهم گفت
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آ
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
هم سینه پر آتش به هم دیده پرآب اولی
کاین قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
چون تاب کشم باری زان زلف بتاب اولی
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
1
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی
2
چون عمر تبه کردم چندانکه نگه کردم
در کنج خراباتی افتاده خراب اولی
3
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پر آتش به هم دیده پرآب اولی
4
من حال دل زاهد را با خلق نخواهم گفت
کاین قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
5
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی در دست شراب اولی
6
از همچو تو دلداری دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زان زلف بتاب اولی
7
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون آ
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی
1. فدا کردن دنیا برای عشق و مستی: این خرقهای که بر تن دارم، اگر در گروی شراب باشد، شایستهتر است و این دفتر بیمعنی را در دریای باده غرق کردن، سزاوارتر است. بیان بیارزشی زهد ریاکارانه و ستایش سرمستی از حقیقت و عشق.
2. حسرت بر عمر از دسترفته: هرچه در گذشته نگریستم، دیدم که عمرم را تباه کردهام، پس چه بهتر که در کنج میخانه، خراب و بیخبر باشم. حسرت بر عمر از دسترفته و پذیرش اینکه مستی و بیخبری از غمهای دنیا، بهتر از حسرت خوردن است.
3. ناسازگاری زهد با عشق: وقتی که اندیشهی مصلحتاندیشی از درویشی دور است، بهتر آن است که سینهای پر از آتش و چشمانی پر از اشک داشته باشم. تضاد میان عشق و مصلحتاندیشی، که عاشق را دردی بیدرمان میسازد.
4. نهانداشتن اسرار دل از عوام: راز دل زاهد را هرگز برای مردم فاش نخواهم کرد، چرا که اگر بگویم، نغمهی چنگ و رباب برای بیان آن مناسبتر است. اشاره به اینکه اسرار عشق و مستی را نمیتوان با زبان ساده بیان کرد، بلکه موسیقی و شعر گویاترند.
5. بیثباتی روزگار و روی آوردن به شادی: تا زمانی که اوضاع آسمان چنین آشفته و بیسامان است، بهتر آن است که در سر، هوس ساقی داشته باشم و در دست، شراب. بیان ناپایداری دنیا و توصیه به لذت بردن از لحظهها.
6. دل کندن از یار، محال است: دل از همچون تو دلبر مهربانی نمیکنم، زیرا مگر میتوانم از زلف زیبایت، که گرهگشا و فریبنده است، دل بکنم؟ اشاره به دلبستگی شدید عاشق به معشوق، که حتی با درد و رنج نیز او را ترک نمیکند.
7. تغییر سبک زندگی در دوران پیری: ای حافظ، زمانی که پیر شدی، از میخانه بیرون بیا، چرا که رندی و عشقورزی، در دوران جوانی زیباتر است. بیان واقعبینی شاعر نسبت به دوران زندگی؛ جوانی زمان عشق و مستی است، اما در پیری باید رفتاری متناسب داشت.
📌 نتیجه فال:
🔸 دنیای زهد و ریای ظاهری برای تو خوشایند نیست و بیشتر به دنبال حقیقتی ناب هستی.
🔸 عمر گذشته را بیهوده میدانی و فکر میکنی که بهتر بود به شادی و عشق میپرداختی.
🔸 زندگی ناپایدار است، پس نباید درگیر غمها شد، بلکه باید لحظات را غنیمت شمرد.
🔸 به معشوق یا هدفی وابستهای و دل کندن از آن برایت دشوار است.
🔸 زمان و شرایط تغییر میکند، پس باید در هر دورهای از زندگی، متناسب با آن رفتار کنی.
🎯 توصیه:
از گذشته حسرت نخور، از لحظههای اکنون بهره ببر و برای آینده نیز برنامهای متناسب با شرایط خود داشته باش.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
ساق شمشاد قدی، ساعد سیماندامی
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی
این فال بیانگر انتقال از حالتهای سخت و محدودکننده به لحظات شاد و آزاد است. در آن فرد به یاد عشق و لذتهای معنوی افتاده و در جستجوی سکون و آرامش است. این عشق همچون ماه رمضان است که میتواند رهاییبخش باشد. روزهایی که در آنها از لذتهای جسمانی و دنیوی دوری میشود و فرد به یک شکل از تهذیب و رشد روحی میپردازد. در این فال، روزه به عنوان فرصتی برای نزدیکی به حقیقت و دلبستگی به لذتهای روحی و معنوی مطرح میشود.
پیام شاهد فال:
- عشق و پختگی: “زان می عشق، کز او پخته شود هر خامی” به این معناست که عشق، فرد را از حالت خام و ناپخته به سمت رشد و کمال هدایت میکند. عشق، مانند نوشیدنیای است که میتواند انسان را از جهل و نادانی بیرون آورد و به رشد و پختگی برساند.
- لحظات سخت و بیتفاوتی: “گر چه ماه رمضان است بیاور جامی” به نشانه تأکید بر ضرورت دوری از محدودیتها و کشف لذتهای معنوی است. این زمان فرصتی است برای رهایی از دلبستگیهای دنیا و نزدیک شدن به چیزی بالاتر از آن.
- لحظات حسرت و پشیمانی: “روزها رفت که دست من مسکین نگرفت” نشاندهندهی پشیمانی است که فرد در گذشته از فرصتهای معنوی و عشق واقعی غافل شده است. این نوع فضا نشاندهندهی ناامیدی از فرصتهای از دست رفته است.
- ارزشگذاری روزه و نعمتها: “روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل” و “صحبتش موهبتی دان و شدن، انعامی” نشاندهندهی ارزش روزه و تلاش برای نزدیک شدن به حقیقت است. این گفته از اهمیت روحانی روزه صحبت میکند و به فرد یادآوری میکند که هر لحظهای که به رشد روحی پرداخته شود، به عنوان موهبتی در زندگی شناخته میشود.
🔮 نتیجه شاهد فال: این زمان فرصتی است تا از گذشتهی سخت و روزهای پر از پشیمانی عبور کرده و به جستجوی لذتهای معنوی و واقعی بپردازید. عشق و تهذیب نفس به شما کمک میکند تا از محدودیتها رها شوید و به حقیقت و کمال درونی دست یابید.
نکات تفسیر غزل 457 حافظ
وزن غزل:مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
بحر غزل:هزج مثمن اخرب
قالب شعری: غزل
منبع اولیه:دیوان پرویز ناتل خانلری