1
2
3
4
5
6
7
8
9
کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی
بسا که گفتهام از شوق با دو دیدهٔ خویش
عجیب واقعهای و غریب حادثهایست
کرا رسد که کند عیب دامن پاکت
ز خاک پای تو داد آب، روی لاله و گل
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز
دَعِ التَّکاسُلَ تَغْنَمْ فَقَد جَری مَثَلٌ
اثر نماند ز من، بی شمایلت، آری
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند
بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی
أیا مَنازِلَ سَلمیٰ فَأینَ سَلماکِ
أنَا اصْطَبَرتُ قَتیلاً و قاتِلی شاکی
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
چو کِلک صُنع رقم زد به آبی و خاکی
وَهاتَ شَمسَةَ کَرْمٍ مُطَیَّبٍ زاکی
که زادِ راهروان چستی است و چالاکی
أرَی مَآثِرَ مَحیایَ مِن مُحَیّاکِ
که همچو صفات الهی ورای ادراکی
1
کَتَبتُ قِصَّةَ شَوقی و مَدمَعی باکی
بیا که بی تو به جان آمدم ز غمناکی
2
بسا که گفتهام از شوق با دو دیدهٔ خویش
أیا مَنازِلَ سَلمیٰ فَأینَ سَلماکِ
3
عجیب واقعهای و غریب حادثهایست
أنَا اصْطَبَرتُ قَتیلاً و قاتِلی شاکی
4
کرا رسد که کند عیب دامن پاکت
که همچو قطره که بر برگ گل چکد پاکی
5
ز خاک پای تو داد آب، روی لاله و گل
چو کِلک صُنع رقم زد به آبی و خاکی
6
صبا عبیرفشان گشت ساقیا برخیز
وَهاتَ شَمسَةَ کَرْمٍ مُطَیَّبٍ زاکی
7
دَعِ التَّکاسُلَ تَغْنَمْ فَقَد جَری مَثَلٌ
که زادِ راهروان چستی است و چالاکی
8
اثر نماند ز من، بی شمایلت، آری
أرَی مَآثِرَ مَحیایَ مِن مُحَیّاکِ
9
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند
که همچو صفات الهی ورای ادراکی
1. بیان شوق و غم بیپایان: من داستان شوق خود و اشکهایم را نوشتهام، اما هیچچیز نمیتواند از درد و غم که بیتو بر جانم چیره شده است بکاهد. بیان بیقراری و درد عاشقانه بدون حضور معشوق.
2. جستجو در مسیر شوق: بسیار گفتهام که از شوق با چشمانم در پی توام، اما ای دیار سلمیٰ، کجاست خانهی تو؟ شوق و تمنا برای دیدار معشوق و جستجو برای رسیدن به او.
3. تضاد در عشق و مصیبت: واقعهای عجیب و حادثهای غریب است، که من مانند یک کشته صبر کردهام و قاتل من همچنان گلهمند است. تضاد در احساسات؛ عاشق بیگناهی که در معرض عشق و درد قرار دارد.
4. پاکی بیعیب و نقص: چه کسی میتواند به دامان پاک تو عیب بزند؟ تو همچون قطرهای هستی که بر برگ گل میافتد و پاکیاش محفوظ میماند. بیعیب و پاک بودن معشوق و نفی هرگونه عیب و نقص.
5. تقدیس معشوق و آثار او: از خاک پای تو آب جاری شد که روی لالهها و گلها روید، همانطور که قلم ساختهشده با رنگهای آبی و خاکی، آثار زیبایی به جای میگذارد. تقدیر از زیبایی معشوق و تاثیر او در طبیعت و هنر.
6. دعوت به لذت و شادی: ای صبا، عطر خود را بپاش و ساقی برخیز، و خورشید کرم خوشبو و ناب را بیاور. دعوت به زندگی شاد و لذت از خوشیهای آن.
7. تأکید بر تلاش و فعالیت: از تنبلی دست بردار، که مثل معروفی هست که سرعت و فعالیت، راهگشای موفقیت است. تشویق به تلاش و کوشش در راه رسیدن به اهداف.
8. اثرگذاری معشوق بر زندگی عاشق: هیچ اثری از من نخواهد ماند اگر شمایل زیبای تو نباشد. تنها از صورت توست که آثار زندگیام به جا میماند. تقدیر از معشوق به عنوان منبع اصلی شادابی و معنا در زندگی.
9. توصیف زیبایی معشوق و وصفناپذیری آن: حافظ چگونه میتواند از زیباییهای تو سخن بگوید، چرا که این زیباییها همچون صفات الهی ورای درک و شناخت انسان است. اعتراف به شگفتی و عظمت زیبایی معشوق که خارج از توان درک بشر است.
📌 نتیجه فال:
🔸 شوق و دلتنگی، دردهایی هستند که در نبود معشوق هر لحظه بیشتر میشوند.
🔸 هرچه در جستجوی معشوق باشی، زندگی نیز همچون شوق تو، به دنبال زیبایی و کمال خواهد بود.
🔸 زندگی و آثار تو از زیبایی معشوق تاثیر میپذیرد و در این تأثیر، شکوفا میشود.
🔸 از تلاش و فعالیت در مسیر هدفهای زندگی خود دست برندار، چرا که اینها راه را برای تو هموار میکند.
🔸 زیبایی معشوق، خارج از حد و اندازهی بشری است و تنها درک عاشقانه میتواند آن را لمس کند.
🎯 توصیه:
این زمان فرصت خوبی است که از تمام زیباییهای زندگی بهرهبرداری کنی و از فرصتهای شاد بودن غافل نشوی. عشق و زیبایی معشوق، منبع شادی و معنا در زندگی توست.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
یا مَبسِماً یحاکی دُرجاً من اللالی
یا رب چه درخور آمد گِردش خط هلالی
حالی خیال وصلت خوش میدهد فریبم
تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی
دل رفت و دیده خون شد تن خست و جان برون شد
فی العشق معجبات یاتین بالتوالی
این فال به بیان وضعیت درونی فرد در مواجهه با عشق و احساسات پرشور اشاره دارد. فرد در این فال از تحولی روحی و درگیریهای درونی سخن میگوید که بهواسطه عشق و آرزوی وصال به وجود آمده است. در اینجا، شخص در حال تجربهای است که مانند یک تصویر خیالی و فریبنده به نظر میآید. او به اشتباه به خوشیهای خیالی و امید به وصال دل بسته است، در حالی که این مسیر میتواند به او آسیب برساند. به نظر میرسد فرد در این وضعیت بین واقعیت و خیال گرفتار است و دل و چشم او از شدت عشق و دلتنگی در حال آزردگی است.
پیام شاهد فال:
- آرزو و فریب خیال: فرد در حال تجربه احساسات قوی و آرزوهایی است که مانند تصویری فریبنده در ذهنش پدید آمدهاند. این تصویر ممکن است او را از حقیقت دور کند و او را به امیدهای غیرواقعی سوق دهد.
- درد و رنج ناشی از عشق: در این فال، اشاره به اینکه “دل رفت و دیده خون شد” نماد دردی عمیق است که فرد از عشق یا دلتنگی میبرد. او در این لحظات سخت درگیر چالشهای درونی است و ممکن است احساس کند که از درون آسیب میبیند.
- توالی معجزات عشق: اشاره به “فی العشق معجبات یاتین بالتوالی” نشاندهنده این است که فرد ممکن است به تدریج به درسهای عشق پی ببرد و تجربههای جدید و آموزندهای را در این مسیر کسب کند. این مسیر ممکن است در ابتدا دردناک باشد، اما در نهایت میتواند به رشد و فهم جدیدی از عشق منجر شود.
🔮 نتیجه شاهد فال: در این زمان، باید مراقب باشید که از پیروی کردن در مسیر خیالات و آرزوهای غیرواقعی پرهیز کنید. عشق و احساسات عمیق ممکن است شما را به سوی فریب بکشاند، اما با پذیرش واقعیتها و یادگیری از تجربیات گذشته، میتوانید از این مسیر به رشد و آگاهی جدید برسید.
نکات تفسیر غزل 452 حافظ
وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل:مجتث مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه:دیوان پرویز ناتل خانلری