1
2
3
4
5
6
7
8
9
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
خیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم
زیرکی را گفتم: «این احوال بین»، خندید و گفت:
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
گریهٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
دل ز تنهائی به جان آمد خدا را همدمی
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
«صعبروزی، بوالعجبکاری، پریشانعالمی»
شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
کاندرین طوفان نماید هفت دریا شبنمی
1
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهائی به جان آمد خدا را همدمی
2
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
3
خیز تا خاطر بدان تُرک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
4
زیرکی را گفتم: «این احوال بین»، خندید و گفت:
«صعبروزی، بوالعجبکاری، پریشانعالمی»
5
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما، کو رستمی
6
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
7
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بیغمی
8
آدمی در عالم خاکی نمیآید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
9
گریهٔ حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندرین طوفان نماید هفت دریا شبنمی
۱. نیاز به همدم و آرامش: شاعر از دردهای فراوان خود شکایت میکند و آرزوی مرهمی برای دل پر از غم خود دارد. از تنهایی به ستوه آمده و از خداوند درخواست همدمی میکند.
۲. بیثباتی دنیا و طلب آرامش: زندگی در این دنیا آسایشی ندارد، زیرا روزگار به سرعت میگذرد و ما را آسوده نمیگذارد. شاعر برای فراموشی غمها، از ساقی طلب جام شراب میکند تا لحظهای از این ناآرامیها رهایی یابد.
۳. دلدادگی به یاری خاص: شاعر میخواهد دل خود را به یاری بسپارد که عطر حضورش یادآور سرزمینهای خاطرهانگیز است. این بیت اشاره به دلدادگی و شوق دیدار محبوب دارد.
۴. حیرت از سختیهای روزگار: حکیمی را از دشواریهای زندگی آگاه میکند، اما او با خندهای تلخ پاسخ میدهد که این وضعیت پر از شگفتی است و گویی جهان دچار پریشانی و آشفتگی شده است.
۵. بیتوجهی معشوق: شاعر برای رسیدن به یار، صبوری پیشه کرده، اما سختی کشیده است. درحالیکه محبوبش که پادشاهی مقتدر است، به او بیاعتناست. او از این بیمهری شکایت دارد و به دنبال ناجی (رستمی) میگردد که او را از این وضعیت برهاند.
۶. عشق و رنج جدانشدنیاند: شاعر تأکید دارد که در مسیر عشق، آسایش وجود ندارد. عشق سراسر سختی و رنج است و تنها دلهای شجاع توان تحمل آن را دارند. کسی که در این مسیر به دنبال راحتی است، عاشق واقعی نیست.
۷. شرط ورود به راه عشق: برای ورود به مسیر عشق و رندی، باید آتشی در جان داشت و از آسایش و راحتطلبی گذشت. عاشق باید شور و حرارت داشته باشد، نه اینکه خام و بیتجربه باشد.
۸. ضرورت تحول در زندگی: انسان در دنیای خاکی و مادی، به کمال نمیرسد. برای رشد واقعی، باید جهانی نو ساخت و خود را از نو پرورش داد. این بیت اشارهای عرفانی به سیر و سلوک معنوی دارد.
۹. کوچکی غمها در برابر بزرگی عشق: شاعر میگوید که گریههایش در برابر عظمت عشق، ناچیز است. عشق چنان وسیع و عمیق است که تمام غمهای شخصی او، در برابر آن مانند قطرهای در هفت دریاست.
📌 نتیجه فال:
🔹 شما در حال تجربهی دورهای از تنهایی و غم هستید و به دنبال همدمی برای آرامش دل خود میگردید.
🔹 مشکلات و سختیهای دنیا شما را آزرده کرده و به دنبال راهی برای رهایی و تسکین هستید.
🔹 شاید در رابطهای عاشقانه، معشوقتان به شما کمتوجهی کرده و شما احساس بیمهری میکنید.
🔹 عشق و آرامش در کنار هم نیستند؛ اگر مسیر عشق را انتخاب کردهاید، باید آمادگی سختیها را داشته باشید.
🔹 برای رسیدن به موفقیت یا رشد شخصی، لازم است که تغییر بزرگی در نگرش خود ایجاد کنید و از نو خود را بسازید.
🔹 غمهای فعلی شما در برابر عظمت زندگی و عشق ناچیزند؛ بهتر است آنها را کوچک بشمارید و روی اهداف بلندمدت تمرکز کنید.
🎯 توصیه:
🔸 برای کاهش غم و اندوه، با افراد دلسوز و همدل معاشرت کنید.
🔸 به جای افسوس و شکایت، به دنبال تغییر و رشد فردی باشید.
🔸 اگر در عشق هستید، توقع آسایش نداشته باشید و با شکیبایی مسیر خود را ادامه دهید.
🔸 به یاد داشته باشید که مشکلات، در برابر حقیقت عشق و هستی، ناچیز هستند؛ پس آرامش خود را حفظ کنید.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمیست که بر بحر میکشد رقمی
بیا که خرقهٔ من گر چه رهن میکدههاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی
این فال اشاره به جستجوی معنویت و عشق حقیقی دارد و در دل خود پیامهای عمیقی از پذیرش عشق و تسلیم در برابر آن را میگنجاند. همچنین از تلاش برای یافتن راهی به سوی آرامش درونی و رهایی از دنیای مادی سخن میگوید.
پیام شاهد فال:
- نوازش عشق و انتظار: “ز دلبرم که رساند نوازش قلمی، کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی” این بیت نشاندهندهی نیاز به نوازش و توجه از سوی محبوب است. فرد در جستجوی یک پیام یا علامت از معشوق خود است که او را به سوی خود بکشاند و از فضای جدایی رهایی یابد.
- تفکر عقلانی و عشق: “قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق، چو شبنمیست که بر بحر میکشد رقمی” این بخش نشان میدهد که فرد به دنبال ترکیب عقل و عشق است، اما به یاد میآورد که در مسیر عشق، عقل شاید نتواند راهنمای کاملی باشد. عشق مانند شبنم بر سطح آب است که اثر آن هر لحظه از بین میرود، یعنی عشق در اغلب اوقات از محدوده تفکر عقلانی خارج است و در حیطه احساسات و دلها عمل میکند.
- دور شدن از مادیات و وصل به معنویت: “بیا که خرقهٔ من گر چه رهن میکدههاست، ز مال وقف نبینی به نام من درمی” در این بخش، فرد به ترک دنیای مادی اشاره دارد. خرقهای که در راه میکدهها است، نماد تعهد معنوی و انزوا از دنیای مادی است. او یادآوری میکند که حتی اگر مال و دارایی نداشته باشد، ارزشهای معنوی و روحانی او از هر چیزی باارزشتر است.
🔮 نتیجه شاهد فال: این فال اشاره به تلاش برای نزدیکی به عشق حقیقی و رهایی از نگرانیهای دنیوی دارد. فرد به دنبال معنویت و آرامش است و از دنیای مادی فاصله میگیرد تا به مقامات معنوی دست یابد. عشق و تفکر عقلانی در کنار هم، اما در نهایت عشق بر عقل غلبه میکند و فرد به مسیر روحانی و معنوی خود ادامه میدهد.
نکات تفسیر غزل 461 حافظ
وزن غزل:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
بحر غزل:رمل مثمن محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه:دیوان پرویز ناتل خانلری