1
2
3
4
5
6
7
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
به کام تا نرساند مرا لبش، چون نای
میان او که خدا آفریده است از هیچ
گدایِ کویِ تو از هشت خُلد، مستغنیست
اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد ولی
دلا مَنال ز بیداد و جورِ یار که یار
برو فَسانه مخوان و فُسون مدم حافظ
مرا فِتاد دل از ره، تو را چه اُفتادست؟
نصیحتِ همه عالم به گوشِ من بادست
دقیقهایست که هیچ آفریده نَگشادست
اسیرِ بند تو از هر دو عالم آزادست
اساسِ هستیِ من زان خراب، آبادست
تو را نصیب همین کرده است و این دادست
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
1
برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست
مرا فِتاد دل از ره، تو را چه اُفتادست؟
2
به کام تا نرساند مرا لبش، چون نای
نصیحتِ همه عالم به گوشِ من بادست
3
میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقهایست که هیچ آفریده نَگشادست
4
گدایِ کویِ تو از هشت خُلد، مستغنیست
اسیرِ بند تو از هر دو عالم آزادست
5
اگر چه مستیِ عشقم خراب کرد ولی
اساسِ هستیِ من زان خراب، آبادست
6
دلا مَنال ز بیداد و جورِ یار که یار
تو را نصیب همین کرده است و این دادست
7
برو فَسانه مخوان و فُسون مدم حافظ
کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست
۱. بیتوجهی به نصیحت دیگران: حافظ به واعظی که او را از عشق برحذر میدارد، پاسخ میدهد که عشق او را از مسیر معمولی زندگی خارج کرده و دیگر نیازی به موعظه و پند ندارد. این نشاندهندهی شور و شوق عاشقانهی اوست که به هیچ نصیحتی توجه ندارد.
۲. عشق، تنها خواستهی دل: شاعر میگوید تا زمانی که به وصال معشوق نرسد، هر نصیحتی را بیاثر میداند. این نشاندهندهی شدت اشتیاق اوست.
۳. زیبایی رازآلود معشوق: او به شگفتی و اسرارآمیز بودن زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که این زیبایی چنان پیچیده است که هیچکس قادر به درک آن نیست.
۴. عشق، برتر از بهشت و دنیا: عاشق حتی به بهشت هم نیازی ندارد، زیرا اسارت در بند معشوق برای او ارزشمندتر از آزادی در دنیا و آخرت است.
۵. ویرانی در عشق، اما باطناً آباد: حافظ میپذیرد که عشق او را ویران کرده، اما همین ویرانی، او را به آرامش و آبادانی درونی رسانده است.
۶. پذیرش سرنوشت: او به دل خود یادآوری میکند که شکایت از بیوفایی معشوق بیهوده است، زیرا این همان سرنوشتی است که برای او رقم خورده است.
۷. پایان موعظه و افسون: حافظ دیگر حاضر نیست سخنان فریبنده و خیالی بشنود، زیرا تجربیات زیادی از این سخنان دارد و حالا حقیقت را بهتر میفهمد.
📌 نتیجه فال:
🔹 این فال نشان میدهد که شما درگیر عشقی عمیق هستید و هیچ مانعی نمیتواند شما را از آن بازدارد.
🔹 نصیحت دیگران تأثیری بر شما ندارد، زیرا خودتان راه و مسیرتان را انتخاب کردهاید.
🔹 ممکن است در این عشق رنج ببرید، اما همین رنج برای شما ارزشمند است و باعث رشد درونیتان میشود.
🔹 باید سرنوشت خود را بپذیرید و بدانید که اتفاقات زندگی هر کدام حکمتی دارند.
🎯 توصیه:
🔸 به ندای قلب خود گوش دهید، اما از تعقل و منطق نیز غافل نشوید.
🔸 از سرنوشت خود گله نکنید و آن را بپذیرید، زیرا حکمتی در آن نهفته است.
🔸 اگر در رابطهای دچار سختی هستید، به جای شکایت، از آن درس بگیرید و قویتر شوید.
🔸 به دنبال حقیقت عشق باشید، نه فریبها و خیالات.
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
بیا که قصرِ اَمَل سخت سستبنیادست
بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست
غلامِ همّتِ آنم که زیرِ چرخِ کبود
ز هر چه رنگِ تعلّق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروشِ عالَمِ غیبم چه مژدهها دادست
این غزل تأکیدی بر ناپایداری دنیا و بیاعتباری آرزوهای دنیوی دارد. شاعر توصیه میکند که دل به ظواهر زودگذر نبندید و به آزادی روح و همت بلند توجه کنید.
پیام شاهد فال:
- دنیا فانی است: اگر درگیر نگرانیهای دنیوی هستید، این غزل یادآور میشود که عمر کوتاه است و نباید بیش از حد به امور زودگذر دل بست.
- آزادی از تعلقات: اگر احساس وابستگی یا اسارت در یک موضوع را دارید، این فال توصیه میکند که از بند تعلّقات رها شوید.
- بشارت و امید: مصرع سوم اشاره به الهامات و مژدههای غیبی دارد؛ ممکن است به زودی خبری خوش یا راهنمایی مهم دریافت کنید.
🔮 نتیجه شاهد فال:
این فال نشان میدهد که باید نگران آینده نباشید و به حکمت الهی اعتماد کنید. اگر با مشکلی دستوپنجه نرم میکنید، راه حل آن در رهایی از تعلقات و توکل به نیرویی برتر نهفته است.
نکات تفسیر غزل 36 حافظ
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر غزل: مجتث مثمن مخبون محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: دیوان پرویز ناتل خانلری
مقدمه
1.
2.
3.
4.
5.
6.
7.
غزل شماره ۳۵ حافظ :
رواق منظر چشم من آشیانه توست
غزل شماره ۳۷ حافظ :
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست