1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم
زاهد برو که طالع اگر طالعِ من است
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
ای دل بشارتی دَهَمَت محتسب نماند
آن شد که چشمِ بد نگران بودی از کمین
خاطر به دستِ تفرقه دادن نه زیرکیست
بر خاکیانِ عشق فشان جرعهٔ لبش
چون کائنات جمله به بویِ تو زندهاند
چون آب روی لاله و گل، فیضِ حُسنِ توست
حافظ اسیرِ زلفِ تو شد از خدا بترس
بُرهان مُلک و دین که ز دستِ وزارتش
گویِ زمین ربودهٔ چوگانِ عدلِ اوست
عزمِ سَبُک عِنان تو در جنبش آورد
بر یادِ رایِ انورِ او آسمان به صبح
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
خالی مباد کاخِ جلالش ز سروران
از بَخت شُکر دارم و از روزگار هم
جامم به دست باشد و زلفِ نگار هم
لعلِ بُتان خوش است و مِیِ خوشگوار هم
و از مِی جهان پُر است و بُتِ میگسار هم
خصم از میان بِرَفت و سرشک از کنار هم
مجموعهای بخواه و صُراحی بیار هم
تا خاک لعلگون شود و مُشکبار هم
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
ای ابرِ لطف بر منِ خاکی بِبار هم
و از اِنتِصافِ آصفِ جم اقتدار هم
ایام کانْ یمین شد و دریا یسار هم
وین برکشیده گنبدِ نیلی حصار هم
این پایدار مرکز عالی مدار هم
جان میکُنَد فدا و کواکب نثار هم
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
و از ساقیانِ سَرو قَدِ گُلعِذار هم
1
دیدار شد مُیَسَّر و بوس و کنار هم
از بَخت شُکر دارم و از روزگار هم
2
زاهد برو که طالع اگر طالعِ من است
جامم به دست باشد و زلفِ نگار هم
3
ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیم
لعلِ بُتان خوش است و مِیِ خوشگوار هم
4
ای دل بشارتی دَهَمَت محتسب نماند
و از مِی جهان پُر است و بُتِ میگسار هم
5
آن شد که چشمِ بد نگران بودی از کمین
خصم از میان بِرَفت و سرشک از کنار هم
6
خاطر به دستِ تفرقه دادن نه زیرکیست
مجموعهای بخواه و صُراحی بیار هم
7
بر خاکیانِ عشق فشان جرعهٔ لبش
تا خاک لعلگون شود و مُشکبار هم
8
چون کائنات جمله به بویِ تو زندهاند
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
9
چون آب روی لاله و گل، فیضِ حُسنِ توست
ای ابرِ لطف بر منِ خاکی بِبار هم
10
حافظ اسیرِ زلفِ تو شد از خدا بترس
و از اِنتِصافِ آصفِ جم اقتدار هم
11
بُرهان مُلک و دین که ز دستِ وزارتش
ایام کانْ یمین شد و دریا یسار هم
12
گویِ زمین ربودهٔ چوگانِ عدلِ اوست
وین برکشیده گنبدِ نیلی حصار هم
13
عزمِ سَبُک عِنان تو در جنبش آورد
این پایدار مرکز عالی مدار هم
14
بر یادِ رایِ انورِ او آسمان به صبح
جان میکُنَد فدا و کواکب نثار هم
15
تا از نتیجه فلک و طور دور اوست
تبدیل ماه و سال و خزان و بهار هم
16
خالی مباد کاخِ جلالش ز سروران
و از ساقیانِ سَرو قَدِ گُلعِذار هم
1. وصال و شکرگزاری: شما به آنچه میخواستید، دست یافتهاید و این لحظه را باید قدر بدانید. شکرگزاری، برکت بیشتری برای شما خواهد آورد.
2. خوشبختی و دوری از زهد خشک: به شما توصیه میشود که از زندگی لذت ببرید و از سختگیریهای بیدلیل پرهیز کنید. خوشبختی در کنار تعادل میان دنیا و معنویت است.
3. پذیرش دیگران و دوری از قضاوت: بهتر است عیبجویی از دیگران را کنار بگذارید و به جای آن، زیباییها و لذتهای زندگی را درک کنید.
4. آزادی و گشایش در کارها: اگر در زندگیتان سختی و مانعی وجود داشته، به زودی از میان خواهد رفت و شرایط به نفع شما تغییر خواهد کرد.
5. دفع دشمنان و رفع مشکلات: مشکلات و بدخواهان از مسیر شما کنار خواهند رفت و شما به آرامش خواهید رسید.
6. اهمیت اتحاد و دوری از پراکندگی: تمرکز و اتحاد در کارها، شما را به موفقیت خواهد رساند. پس از حواسپرتی و تردید بپرهیزید و تصمیمات محکم بگیرید.
7. بهرهمندی از برکات عشق: عشق و محبت، زندگی شما را زیباتر خواهد کرد. به احساسات خود توجه کنید و آنها را ارزشمند بدانید.
8. درخواست حمایت از بزرگان و راهنمایان: اگر در جایی نیاز به کمک دارید، از افراد با تجربه و دلسوز کمک بخواهید. آنها میتوانند مسیر درستی به شما نشان دهند.
9. لطف و حمایت الهی: نعمتها و برکات الهی شامل حال شما خواهد شد، پس امید خود را از دست ندهید.
10. اسارت در عشق و نیاز به انصاف: در عشق، ممکن است احساس کنید که درگیر و وابسته شدهاید. تعادل را حفظ کنید و از بیانصافی دوری کنید.
11-16. تحسین عدالت و حکمرانی نیکو: این ابیات اشاره به شخصی دارد که عدالت و حکمتش مورد ستایش است. درسی که میتوان گرفت این است که شما نیز باید در امور خود عدالت و انصاف را رعایت کنید.
📌 نتیجه فال:
🔹 به زودی به آرامش و وصال موردنظر خود خواهید رسید.
🔹 از قضاوت دیگران پرهیز کنید و به زندگی و زیباییهای آن توجه کنید.
🔹 مشکلات و موانع برطرف خواهد شد و مسیر برای شما هموار میشود.
🔹 برای موفقیت، تمرکز خود را حفظ کنید و از سردرگمی بپرهیزید.
🔹 در عشق، عدالت و انصاف را فراموش نکنید.
🎯 توصیه:
🔹 از لحظات خوب زندگی لذت ببرید و شکرگزار باشید.
🔹 اگر مشکلی دارید، امید خود را از دست ندهید، چرا که به زودی گشایش حاصل خواهد شد.
🔹 تعادل میان عشق، زندگی و معنویت را حفظ کنید.
روزهای روشنی در پیش دارید، از فرصتها به خوبی استفاده کنید!
شاهد فال حافظ: شاهد غزل در فال حافظ نقطهی کلیدی تعبیر فال است
دَردَم از یار است و درمان نیز هم
دل فدایِ او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
دوستان در پرده میگویم ولی
گفته خواهد شد به دَستان نیز هم
این فال نشاندهنده حالتی از دلتنگی و عشق عمیق به یار است. شما در این لحظه احساس میکنید که درد و رنج شما ناشی از دوری یا فراق از معشوق است، اما در عین حال درمان این درد نیز در خود یار و محبت او نهفته است. به نوعی در این لحظه شما به پذیرش این حقیقت رسیدهاید که عشق و درد همراه هم هستند و به طور همزمان در زندگی شما وجود دارند.
پیام شاهد فال:
- درد و درمان همزمان: این که شما از یک سو درد و رنج دارید و از سوی دیگر درمان این درد در عشق یار است، نشان از تعادلی ظریف در زندگی شما دارد. عشق به معشوق نه تنها موجب رنج شما شده بلکه در عین حال درمان شما را نیز فراهم میکند. این نکته به شما یادآوری میکند که گاهی اوقات در دل عشق و در عین رنج، درمان نیز وجود دارد.
- یادآوری زیباییها و کمالات یار: در این فال، شما بیان میکنید که یار شما نه تنها زیباییهای ظاهری دارد، بلکه صفات و کمالات بینظیری نیز دارد. این به معنای آن است که شما به طور کامل از وجود و صفات معشوق خود لذت میبرید و تمام ویژگیهای او برایتان جذاب و دلپذیر است.
- پردهپوشی در برابر دیگران: در حالی که شما در دل با دوستان یا اطرافیان خود درباره این عشق صحبت میکنید، به نظر میرسد که در این لحظه همچنان از بیان کامل احساسات خود خودداری میکنید. شاید هنوز نمیخواهید برخی از مسائل را در معرض عموم قرار دهید و یا قصد دارید تا زمانی که به کمال و نتیجه مطلوب رسیدید، این احساسات را آشکار کنید.
🔮 نتیجه شاهد فال: این فال به شما میگوید که در این لحظه درگیر عواطف و احساسات عمیقی هستید که همزمان با درد و رنج، درمان و آرامش نیز به همراه دارند. عشق شما به یار نه تنها شما را آزرده کرده بلکه موجب رشد و تکامل شما نیز شده است. شما هنوز برخی از احساسات خود را مخفی نگه میدارید و شاید بهتر باشد که زمان مناسب برای ابراز آنها فرا برسد.
نکات تفسیر غزل 354 حافظ
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
بحر غزل: مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
قالب شعری: غزل
منبع اولیه:دیوان پرویز ناتل خانلری